به گزارش مشرق، کيهان نوشت: وي در گفت وگو با پايگاه اطلاع رساني دولت اظهار داشت: تحولات منطقه را بايد به عنوان يک سناريوي کلي و به صورت فرايندي تحليل کنيم. دوست و دشمن، اين واقعيت را انکار نمي کنند که تحولات منطقه تحت تاثير الگوي انقلاب اسلامي ايران صورت گرفته، اما نمي توان با قاطعيت نتيجه بگيريم که خواسته و افق آرمان مردم اين کشورها دقيقاً همان مطالبات و خواسته هاي ملت ايران است.
رئيس شوراي اطلاع رساني دولت اظهار داشت: ابعاد تحولات و قيام هاي مردم منطقه عليه استبداد و استکبار را بايد با علم به قصد و طرح قدرت هاي بزرگ براي تسلط به منطقه تحليل کرد و در لايه هاي پايين تحولات متوقف نشويم.
رئيس دفتر رئيس جمهور افزود: دستگاه هاي مسئول ما بايد در اسرع وقت ضعف هاي اطلاعاتي و ارتباطي خود را در خصوص تحولات منطقه جبران کنند، زيرا نداشتن اخبار و تحليل صحيح و دقيق درباره هر يک از اين کشورها و ارتباط همه اين رويدادها با طرح کلان سلطه گران ما را در موضع گيري ها و تصميم گيري ها به اشتباه خواهد انداخت.
ادعاي آقاي رحيم مشايي درباره «ضعف هاي اطلاعاتي و ارتباطي دستگاه هاي مسئول نسبت به تحولات منطقه» در حالي است که نامبرده طي 8-7 ماه گذشته تلاش وسيعي را سازمان داد تا با دور زدن و ناکار کردن وزارت خارجه، حرکتي موازي و اختلال آفرين را تحت عنوان مشاوران و فرستادگان ويژه به کشورهاي اردن و يمن و... راه بيندازد و شخص وي به ملاقات شاه اردن- مهره آمريکايي و صهيونيستي که سناريوي ايران هراسانه تشکيل «هلال شيعي» در منطقه را مطرح کرد- رفت در حالي که با طرح شعار انحرافي مکتب ايراني و اسلام ايراني، عملاً به کمک سناريوي صهيونيستي و آمريکايي «ايران هراسي» و اسلام هراسي شتافته بود. اين اصرار مشکوک به ارتباط گيري با ديکتاتور فاسد اردن به حدي بود که حتي پس از وقوع اعتراضات مردمي در «امان» نيز، اصرار بر دعوت ملک عبدالله جهت شرکت در جشن نوروز وجود داشت.
بنابراين پرسش اين است که باند مشايي اولاً چرا تحولات منطقه را پيش بيني نکردند و سراغ ديکتاتورهايي چون ملک عبدالله و علي عبدالله صالح رفتند و ثانياً پس از اطلاع نيز چرا همان روش غلط را ادامه دادند.
از سوي ديگر بايد پرسيد اين چه حرف غلطي است که انقلاب ملت هاي مسلمان منطقه را به طرح و سناريوي قدرت هاي بزرگ براي تسلط به منطقه نسبت بدهيم و عجز و استيصال واشنگتن و تل آويو نسبت به اين انقلاب ها را تعبير به برنامه ريزي (توانايي و تدبير) کنيم؟! کدام انسان خردمند و آگاهي باور مي کند که سرنگوني مبارک و بن علي، برنامه آمريکا و اسرائيل بوده تا منافع استراتژيک خود را در کام تهديد بيندازند؟ آيا شکسته شدن ديوار استبداد و سيطره فرعوني مبارک در برابر ملت مسلمان مصر و ايران، سناريويي آمريکايي است؟ عبور ناوهاي جنگي ايران از کانال سوئز و به آتش کشيده شدن پرچم اسرائيل و آمريکا و احياي هويت اصيل اسلامي با نمازجمعه هاي خشم و پايداري و پيروزي چطور؟
و فارغ از همه اينها بايد پرسيد آقاي مشايي مسئوليت دفتري دارد يا متولي سياستگذاري و ديپلماسي کشور است و يا خداي نکرده مايل است نقش عصا را در دوره فلاکت زدگي آمريکا و اسرائيل براي آنها ايفا کند؟ ابراز دوستي ايشان با ملت [ اشغالگر] اسرائيل را که به خاطر داريد؟! آيا بهتر نيست آقاي مشايي با اين شيوه بيان در وزارت خارجه آمريکا و اسرائيل شغلي براي خود دست و پا کند و عيب و ضعف آنها را بپوشاند؟!